آیه
Gوَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةً فَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ (55) ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَF: و چون گفتید: ای موسی، تا خدا را آشکارا نبینیم، هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد، سپس- در حالی که مینگریستید- صاعقه شما را فرا گرفت. سپس شما را پس از مرگتان برانگیختیم. باشد که شکرگزاری کنید. (بقره: 56)
روایت
« عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ أَبِی بَکْرٍ الْیَشْکُرِیَّ قَامَ إِلَی أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ 7 فَقَالَ: یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ 7 إِنَّ أَبَا الْمُعْتَمِرِ تَکَلَّمَ آنِفاً بِکَلَامٍ لَا یَحْتَمِلُهُ قَلْبِی فَقَالَ: وَ مَا ذَاکَ قَالَ یَزْعُمُ أَنَّکَ حَدَّثْتَهُ أَنَّکَ سَمِعْتَ رَسُولَ الله6 یَقُولُ: إِنَّا قَدْ رَأَیْنَا أَوْ سَمِعْنَا بِرَجُلٍ أَکْبَرَ سِنّاً مِنْ أَبِیهِ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ 7 فَهَذَا الَّذِی کَبُرَ عَلَیْکَ قَالَ نَعَمْ فَهَلْ تُؤْمِنُ أَنْتَ بِهَذَا وَ تَعْرِفُهُ فَقَالَ نَعَمْ وَیْلَکَ یَا ابْنَ الْکَوَّاءِ [1] افْقَهْ عَنِّی أُخْبِرْکَ عَنْ ذَلِکَ أَنَّ عُزَیْراً خَرَجَ مِنْ أَهْلِهِ وَ امْرَأَتُهِ فِی شَهْرِهَا وَ لَهُ یَوْمَئِذٍ خَمْسُونَ سَنَةً فَلَمَّا ابْتَلَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِذَنْبِهِ أَمَاتَهُ Gمِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُF[2] فَرَجَعَ إِلَی أَهْلِهِ وَ هُوَ ابْنُ خَمْسِینَ سَنَةً فَاسْتَقْبَلَهُ ابْنُهُ وَ هُوَ ابْنُ مِائَةِ سَنَةٍ وَ رَدَّ اللَّهُ عُزَیْراً إِلَی الَّذِی کَانَ بِهِ فَقَالَ مَا تَزِیدُ ؟ فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ 7 سَلْ عَمَّا بَدَا لَکَ قَالَ نَعَمْ إِنَّ أُنَاساً مِنْ أَصْحَابِکَ یَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ یُرَدُّونَ بَعْدَ الْمَوْتِ فَقَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ 7 نَعَمْ تَکَلَّمْ بِمَا سَمِعْتَ وَ لَا تَزِدْ فِی الْکَلَامِ فَمَا قُلْتَ لَهُمْ قَالَ قُلْتُ لَا أُؤْمِنُ بِشَیْءٍ مِمَّا قُلْتُمْ فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ 7 وَیْلَکَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ ابْتَلَی قَوْماً بِمَا کَانَ مِنْ ذُنُوبِهِمْ فَأَمَاتَهُمْ قَبْلَ آجَالِهِمُ الَّتِی سُمِّیَتْ لَهُمْ ثُمَّ رَدَّهُمْ إِلَی الدُّنْیَا لِیَسْتَوْفُوا أَرْزَاقَهُمْ ثُمَّ أَمَاتَهُمْ بَعْدَ ذَلِکَ قَالَ فَکَبُرَ عَلَی ابْنِ الْکَوَّاءِ وَ لَمْ یَهْتَدِ لَهُ فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ 7 وَیْلَکَ تَعْلَمُ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فِی کِتَابِهِ Gوَ اخْتارَ مُوسی قَوْمَهُ سَبْعِینَ رَجُلًا لِمِیقاتِناF[3] فَانْطَلَقَ بِهِمْ مَعَهُ لِیَشْهَدُوا لَهُ إِذَا رَجَعُوا عِنْدَ الْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنَّ رَبِّی قَدْ کَلَّمَنِی فَلَوْ أَنَّهُمْ سَلَّمُوا ذَلِکَ لَهُ وَ صَدَّقُوا بِهِ لَکَانَ خَیْراً لَهُمْ وَ لَکِنَّهُمْ قَالُوا لِمُوسَی 7 Gلَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی نَرَی اللَّهَ جَهْرَةًF[4] قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ Gفَأَخَذَتْکُمُ الصَّاعِقَةُ وَ أَنْتُمْ تَنْظُرُونَ ثُمَّ بَعَثْناکُمْ مِنْ بَعْدِ مَوْتِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَF[5] أَ تَرَی یَا ابْنَ الْکَوَّاءِ إِنَّ هَؤُلَاءِ قَدْ رَجَعُوا إِلَی مَنَازِلِهِمْ بَعْدَ مَا مَاتُوا فَقَالَ ابْنُ الْکَوَّاءِ وَ مَا ذَاکَ ثُمَّ أَمَاتَهُمْ فَکَأَنَّهُمْ فَقَالَ لَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ 7 لَا وَیْلَکَ أَ وَ لَیْسَ قَدْ أَخْبَرَ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ حَیْثُ یَقُولُ Gوَ ظَلَّلْنا عَلَیْکُمُ الْغَمامَ وَ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمُ الْمَنَّ وَ السَّلْویF[6] فَهَذَا بَعْدَ الْمَوْتِ إِذْ بَعَثَهُمْ. وَ أَیْضاً مِثْلُهُمْ یَا ابْنَ الْکَوَّاءِ الْمَلَأُ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ حَیْثُ یَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ Gأَ لَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ هُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللَّهُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْیاهُمْF [7]وَ قَوْلُهُ أَیْضاً فِی عُزَیْرٍ حَیْثُ أَخْبَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ Gأَوْ کَالَّذِی مَرَّ عَلی قَرْیَةٍ وَ هِیَ خاوِیَةٌ عَلی عُرُوشِها قالَ أَنَّی یُحْیِی هذِهِ اللَّهُ بَعْدَ مَوْتِها فَأَماتَهُ اللَّهُF [8]وَ أَخَذَهُ بِذَلِکَ الذَّنْبِ
Gمِائَةَ عامٍ ثُمَّ بَعَثَهُF[9] وَ رَدَّهُ إِلَی الدُّنْیَا فَ Gقالَ کَمْ لَبِثْتَF فَ Gقالَ لَبِثْتُ یَوْماً أَوْ بَعْضَ یَوْمٍ قالَ بَلْ لَبِثْتَ مِائَةَ عامٍF [10]فَلَا تَشُکَّنَّ یَا ابْنَ الْکَوَّاءِ فِی قُدْرَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ »: اصبغ بن نباته نقل میکند که: عبدالله بن ابی بکر بلند شد و از حضرت امیر المؤمنین 7 سؤال کرد: ای امیرالمؤمنین! به درستی که ابامعتمر چند لحظه پیش سخنی به من گفت که قلبم راضی به این حرف نیست!
امیرالمؤمنین فرمود: آن کلام چیست؟
گفت: گمان میکند، که شما به او گفتهاید: که شما از رسول خدا6 شنیدید که ایشان میفرماید: ما دیدهایم یا شنیدهایم: که مردی از پدرش مسنتر بود؟!
پس امیرالمؤمنین7 فرمود: آیا این کلام باورش برای شما سخت بود؟!
گفت: بله! آیا شما به این حرف ایمان دارید و آن مرد را میشناسی؟
امام7 فرمود: بله. وای بر تو ای پسر کواء حواست [را خوب جمع کن] باشد! تا من خبر از این مسئله به تو بدهم. به درستی که عزیر از خانهاش خارج شد در حالیکه همسرش آخر ماه بارداریاش بود. و عزیر در آن زمان 50 ساله بود. پس وقتی خداوند او را مبتلا به [امتحان] آزمایش نمود و او را 100 سال میراند [و سپس او را زنده نمود] و به سوی خانوادهاش رفت؛ در حالیکه ظاهری 50 ساله داشت! و پسرش به استقبال او آمد در حالیکه او در سن 100 سالگی بود. و خداوند عزیر را به همان حالت اولش برگردانده بود.
ابن کواء گفت: بیشتر نمیفرمایید؟
امام فرمود: هر چه میخواهی سؤال کن.
عرض کرد: جمعی از اصحاب تو گمان میکنند، که ایشان [اصحاب امیرالمؤمنین 7 ] بعد از مردن برمیگردند.
حضرت فرمود: بگو هر چه شنیدی و مطلبی بر آنچه گفتی، اضافه مکن.
امیر المؤمنین7 فرمود: تو به آنها چه گفتی؟
گفت: من گفتم هیچکدام از حرفهای شما را قبول ندارم!
حضرت فرمود: وای بر تو خداوند مبتلا نمود قومی را به سبب گناهی که کردند، پس میرانید آنها را پیش از اجلهای مقرّره آنان، سپس آنها را بعد از مردن به دنیا برگردانید، تا از روزی خود استفاده کنند. ابن کوّاء نتوانست سخن امام را دریابد. امام7 فرمودند: وای بر تو! میدانی که خدا در کتاب خود فرماید: «و اختیار نمود موسی 7 از میان قوم خود هفتاد نفر برای میقات ما»تا شهادت دهند به کلام الهی نزد رؤسای قوم، پس اگر تسلیم میشدند و تصدیق میکردند هر آینه خیر بود برای آنان، لکن به موسی گفتند: «تصدیق تو نکنیم تا خدا را آشکارا نبینیم!»، پس مرگ آنان را فرا گرفت و حال آنکه میدیدند. بعد از آن زنده کرد تا شکرگزاری[خداوند] کنند. آیا میدانی ابن کوّاء که این جماعت به منزلهای خود بعد از مردن برگشتند ؟
ابن کوّاء گفت: چنین نبوده، در آن مکان مردند!
حضرت فرمود: نه، وای بر تو آیا نیست که خدا اخبار فرموده تو را، آنجا که میفرماید:Gوَ ظَلَّلْنا عَلَیْهِمُ الْغَمامَ وَ أَنْزَلْنا عَلَیْهِمُ الْمَنَّ وَ السَّلْویFاین سایبان ابر و نزول منّ و سلوی بر ایشان بعد از مردن و زنده شدن آنان بوده است. و ای پسر کواء، مثل همین مطلب است برای عدهای از بنی اسرائیل زمانی که خداوند فرمود: « آیا از [حال] کسانى که از بیم مرگ از خانههاى خود خارج شدند، و هزاران تن بودند، خبر نیافتى؟ پس خداوند به آنان گفت: «تن به مرگ بسپارید» آن گاه آنان را زنده ساخت. آرى، خداوند نسبت به مردم، صاحب بخشش است، ولى بیشتر مردم سپاسگزارى نمىکنند» و نیز قول خداوند درباره عزیر زمانی که خداوند به او خبر دادند، پس فرمودند: «یا چون آن کس که به شهرى که بامهایش یکسر فرو ریخته بود، عبور کرد [و با خود مى] گفت: «چگونه خداوند، [اهلِ] این [ویرانکده] را پس از مرگشان زنده مىکند؟». پس خداوند، او را [به مدت] میراند.» و جانش را به خاطر آن گناه [ظاهرا منظور از گناه؛ تردید و پرسشش است ] گرفت. « صد سال آن گاه او را برانگیخت» و او را به دنیا برگرداند و [خداوند با فرمود: ] «چقدر درنگ کردى؟» جواب داد: «یک روز یا پارهاى از روز را درنگ کردم.»پس ای پسر کواء در قدرت خداوند عز و جل شک نکن.
منابع
مختصر بصائر الدرجات، ص 22 ـ 23، أحمد بن محمد بن عیسی عن الحسن بن فضال عن الحسین بن علوان عن محمد بن داود العبدی عن الأصبغ بن نباتة ان عبد الله بن الکواء الیشکری قام إلی أمیر المؤمنین سلام الله علیه فقال یا أمیر المؤمنین ان أبا المعتمر تکلم آنفا بکلام لا یحتمله قلبی فقال وما ذاک ، قال یزعم انک حدثته انک سمعت رسول الله 6 یقول انا قد رأینا أو سمعنا برجل أکبر سنا من أبیه فقال أمیر المؤمنین 7 :
البرهان فی تفسیر القرآن، ج1، ص 222، ح 479 - سعد بن عبد الله: عن أحمد بن محمد بن عیسی، عن الحسن بن علی بن فضال، عن الحسین بن علوان، عن محمد بن داود العبدی، عن الأصبغ بن نباتة، عن أمیر المؤمنین 7- فی کلامه لابن الکواء- قال له: «اسأل عما بدا لک». فقال: نعم، إن أناسا من أصحابک یزعمون أنهم یردون بعد الموت؟ فقال أمیر المؤمنین 7: «نعم، تکلم بما سمعت و لا تزد فی الکلام، فما قلت لهم ». قال: قلت: لا أؤمن بشیء مما قلتم؟ فقال له أمیر المؤمنین 7 : «ویلک، إن الله عز و جل ابتلی قوما بما کان من ذنوبهم، فأماتهم قبل آجالهم التی سمیت لهم، ثم ردهم إلی الدنیا لیستوفوا رزقهم، ثم أماتهم بعد ذلک». قال:
تفسیر صافی، ج 4، ص 76 ـ 77، نقل أکثرها من کتاب سعد بن عبد الله المسمی بمختصر البصائر ولنورد هنا من کتابه حدیثا واحدا ومن أراد سائرها فلیراجع إلیه و هو ما رواه عن الأصبغ بن نباته ان عبد الله الکوا الیشکری قام إلی أمیر المؤمنین 7 فقال یا أمیر المؤمنین:
بحار الأنوار، ج 53، ص 72، باب 29، ح 72.
[1] . کنیة عبد اللّه ابن أبى بکر الیشکرى، کان من الخوارج.
نکته قابل توجه اینکه، بیان روایت در ذیل آیه دلال بر صحت آن روایت نیست و نیاز به توضیح بیشتر درباره دارد؛ ولی بنای ما به اختصار است. البته پژوهشگران و کاربران محترم می¬توانند نکته، نظرات، نقد وپیشنهاد خود را به آدرس ما بفرستند؛ تا بر غنای و کیفیت مباحث افزوه گردد.
مطالب مطرح شده برگرفته از کتاب «معجم مهدویت در روایات تفسیری» اثر مرتضی عبدی چاری است
آدرس ایمیل: abdichari@gmail.com